
نقشی فراتر از خانه و خانواده00 نظر
.jpg)
تصویر زن در شعر دفاع مقدس
تصویری که از زنان در جایگاه گردانندگان پشت صحنهی جنگ در اشعار دفاع مقدس انعکاس یافته است، تصویری گسترده نیست، اما گویایی و وضوح آن این ناگستردگی را کمرنگ میکند. زنان در نقشهای متفاوت مادر، دختر، همسر و خواهر، هر یک با ایفای نقش خود در زندگی مردانی که جان بر کف گرفته و برای دفاع از آب و خاک و شرف و عزت این سرزمین به میدان نبرد گام نهادند، توانستند در پیروزی و دفاع از کیان این سرزمین اسلامی تأثیرگذار باشند.
نقش زنان در چارچوبهای خانه نگنجید و فراتر از هر زمان، به جامعه رسوخ یافت. این جستار سعی در به تصویر کشیدن گوشهی ناچیزی از فعالیتها و حماسهسازیهای آنان دارد. که در ادبیات ما به شکل های زیر بروز و ظهور پیدا کرده است.
اسوهها و اسطورههای صبر و استقامت
کوچهها/ در تصرف چهلچراغهایی است که دنبالهی خورشیدند/ و گورستانها در تملک خواهرانی که برادری را از گورهای تازه آموختهاند/ مادران بر سجاده میمیرند/ و پدران تشنهی تقسیم دریا و پرندهاند. (علیپور، 1372، 35)
و مادرانی/ کفن روی دستشان/ دنبال نوجوانی خود بودند/ در کوچههای مه/ جوانی خود را شناختند/ دوشیزگانی، دنبال کودکی خود/ کفن روی دستشان/ در کوچههای دور/ آوای کودکانه خود را شناختند/ طفلانی/ در پیش روی مادران به تباهی/ و مادران کفنی روی دستشان. (باقری، 86، 87ـ88)
امشب در خانههای خاکی خاکآلود/ جیغ کدام مادر بیدار است/ که در گلو نیامده میخشکد/ در زیر خاک گل شده میبینم:/ زن روی چرخ کوچک خیاطی/ خاموش مانده است/ باید گلوی مادر خود را/ از بانگ رود/ رود بسوزانیم. (امین پور، 1385، 63)
خواهر مهربان او «سارا»/ مثل هر روز خود نمیخندید/ گوشهای ایستاده بود آرام/ دختر از جای خود نمیجنبید/ زینب آشفتهحال خم شده بود/ از سر و روی مرد گل میچید/ بوسه میداد گونههایش را/ حال او را کسی نمیفهمید. (جعفری، 1385، 203)
با کدام خون غسلش بدهم؟/ او تمام رگهایش را در کارون تکانده است/ های، دشت عباس/ دشت عباس/ بر کوچههام نام شهسواری است/ که بزرگ شد، بزرگ/ چونانکه خانه بر تنش درید/ و خاک تو اندام برهنهاش را پوشاند. (حجازی، 1371، 59)
در اینجا شاعر چونان برخی شاعران دیگر که به صبر و استقامت مادران و همسران و دختران و خواهران شهید اشاره داشتهاند، گفتوگوهای مادری را بیان میکند که غم از دست دادن فرزند را با اندوه و در عین حال افتخار، با محل شهادت فرزندش بازگو میکند و مخاطب را با زنی روبهرو میکند که محکم و استوار، فرزندش را برای دفاع از هممیهنان و کشورش هدیه داده است. مادران و همسرانی که با عشق، فرزندان و همسران رشید خود را برای دفاع از دین و سرزمینشان به جبههها سپردند؛ فرزندان و همسرانی که عاشقشان بودند و عاشقانه دوستشان داشتند.
اسطورههای حماسه
زنان در عین آفرینندگی عشق و شور و زندگی، حماسهسازانی بودند که با بذل پارههای جانشان سوگ و ماتم و مرگ را پذیره شدند. تلفیقی از اسطورههای کهن ایران زمین و حماسهی عاشورا را میتوان در اشعار این دوره دید. در شعر سیمین دخت وحیدی، با تصویر زنی روبهروییم که تهمینه را در اذهان مان زنده میکند. لحن حماسی شعر، دلاوری و شجاعت شیرزنانی را بازمینمایاند که برآنند تا خود به کارزار با دشمنان بپردازند؛ زنانی که باکی از شهادتشان نیست.
طلایهدار طلوعم ستارهی سحرم/ تلاوت سخن فتح و آیهی ظفرم/ چه غم ز خون خود از خاک لالهزار کنم/ سپاه کفر بر آنم که تار و مار کنم. (وحیدی، 1381، 182)
و در شعر صالحی حماسهی عاشورا در ذهنمان ترسیم میشود:
سبک/ سبکتر از پرواز پروانهای سپید/ در باد/ جسد کوچک تو/ بر گهوارهی دستان مادر/ بی گریههای کودکانه/ بی فریاد/ چونان سبدی سرگردان بر موجهای نیل/ همانند زخمی بر سینهی شعر.../ و پرندگان واژههای من/ که جسد کوچک تو را/ ـ شهیدک نازنین!/ دوبارهی اصغر/ بر تابوتی از دستان مادر/ تا ابدیت/ تشییع میکند. (بهمن صالحی، زربان، 1385، 173)
این زن که بود/ که بانگ «خوانگریو» محلی را از یاد برده بود/ با گردنی بلندتر از حادثه/ بالاتر از تمام زنان ایستاده بود/ این مادر که بود/ که میخندید؟/ وقتی که لحظه/ لحظهی رفتن بود. (امین پور، 1363، 44)
زنان مرد چه دلهای محکمی دارند/ که دود هیمهی تر حتی نمی به چشم غضبناکشان نمیآرد. (محمدی، 1370، 36)
صبر و پایداری و استقامت زنانی که اسطورههای عشقاند و حماسه، در این اشعار ستودنی است.
تربیت و تقویت روحیهی همسران و پسران
عبدالملکیان در شعر خود زنی را به تصویر کشیده که مرد خود را راهی میدان نبرد میکند؛ زنی که عاشق همسرش است، ولی گذشت و ایثار او را از انحصارطلبی باز میدارد.
مرد در پیچ کوچه سرگرداند/ چشم در چشم همسرش خندید/ چشم زن دید، جبهه در جبهه/ مرد او مثل شیر میجنگید. (عبدالملکیان، 1366، 55)
ای آن که بپروردی از شیرت، شیر/ الحق که عصارهی شرف بود آن شیر/ امروز نگر به خیل گردان و ببین/ هر قطرهی شیر شد هزاران شمشیر. (بیابانکی، 1373، 76)
سعید بیابانکی در شعر بالا، نقش زن در تربیت فرزندانش را بیان میکند؛ شیرزنانی که با شیر خود شیر آفریدهاند.
یک زن مرا به جبهه فرستاد/ من شعر کاملی شده بودم/ او خواست تا سروده شوم/ اما/ تنها به گوش اهل دل/ آنان که بی گدار/ چشم از جهان گسسته به جانان رسیدهاند. (محمدی، 1370، 54)
زنان در نقش فعالان اقتصادی و اجتماعی
لیک ما زن بودیم/ و زنان آن مردان بودیم/ پس با امید بازگشتنشان/ تنها دست و متکی به اندیشهی خودی/ خوکها را از کشتزارها راندیم/ شبها کتاب عشق و آزادی خواندیم/ اما هیچ کس باور نکرد... (حجازی، 1371، 61)
کودک/ با گربههایش در حیاط خانه بازی میکند/ مادر، کنار چرخ خیاطی/ آرام رفته در نخ سوزن/ عطر بخار چای تازه/ در خانه میپیچد/ صدای در! / «شاید پدر!» (امین پور، 1386، 16)
زن ماهی فروش که تمام هستیاش را در کپر/ سوزانده بودند/ سر بازار حمیدیه نشسته بود/ و اهواز از هجوم موشک دشمن/ پر از فریاد بود و خون (وسمقی، 1368، 156)
ـ وقتی به چنگ و ناخن خود میکنیم/ در زیر خاک گل شده میبینیم/ زن روی چرخ کوچک خیاطی/ خاموش مانده است. (امین پور، 1363، 13)
... چه میشد آه اگر محض امتحان یک بار/ تو میشدی پدری که... که باورم باشد/ که از زبان تو یک بار بشنوم... یک بار!/ که بر زبان تو یک لفظ «دخترم» باشد/ تو مرد خانه شوی! مهربان و نانآور/ و مادرم فقط این بار مادرم باشد. (فائزه امینی، اسرافیلی، 1385، 37)
فائزه امینی در این شعر، دختر شهیدی را توصیف میکند که با قاب عکس پدر درد دل میکند؛ و امید بازگشت پدری را دارد که ایفاگر نقش خود باشد نه اینکه مادر نقش او را هم ایفا کند.
زندگی زنان رنجکشیدهای که حجازی، امین پور، وسمقی و برخی دیگر از شاعران دفاع مقدس در اشعار خویش به تصویر کشیدهاند، نشان از تلاش و عزم و ایستادگیای دارد که زنان این سرزمین، هشت سال در نبود همسران، پدران و پسرانشان از خود نشان میدادند. تصویری که هنوز هم از خلال این اشعار میتوان بهوضوح آن را تصوّر کرد.
زنانی که در شهرها و روستاها بی اینکه توان مالی بالایی داشته باشند، با کمِ زندگی ساختند و به پرورش فرزندانشان پرداختند. هر شب با امید بازگشت همسرانشان سر بر بالین گذاشتند و سعی در جبران خلأ نبود آنها در زندگی داشتند. تلاشی که کمتر دیده شد و به چشم آمد.
حضور فعال در پشت جبهه
«شنوندگان عزیز توجه فرمایید»/ همین جمله را که بشنوید/ متوجه میشوید که جنگ است.../ با خرماهایی که مادرت/ با اشک کارتن میکند، که شاید آنها هم/ مثل اصغر/ خرما دوست داشته باشند/ جنگ تا دیوارهای خانه پیش میآید. (جعفری، 1385، 46 -47)
او کنار تنور داغ/ با «سیب گل» و «فاطمه»، نان میپزد/ برای بچههای جبهه/ او در جبهه هست/ با بچهها، فشنگ خالی میکند. (هراتی، 1368، 98)
در اینجا شاعر هر نان را گلولهای میداند از تلاش مردانهی زنان و با این تشبیه، تلاش زنان را در پشت جبههها کمتر از تلاش مردان در خط مقدم نمیداند.
مادر، این سوی جبهههای نبرد/ چشم در کار عشق میسوزد/ بر لبانش دعای پیروزی است/ شال فردای فتح میدوزد. (پرویز عباس داکانی، فروغی جهرمی، 1373، 157)
مادر/ سلام/ با «ماه گل» بگو/ انگشتهای صبورت را/ تنها نگین یاد خدا زیباست/ انگشتری نامزدیمان را بفروش و نذر جبهه کن/ خرمن که جمع شد، باز برایت.../ نامه/ هنوز در راه بود/ که «قاسم»/ با دستهای حنابسته/ از جبهه، سوی روستا برگشت/ اما بی سر/ بی چشمهای تماشاگر/ مثل شقایق پر پر (باقری، 1386، 60 -61)
فعالان فرهنگی
(حمایت از خانوادههای رزمندگان و شهدا)
تصویر زنانی که علاوه بر رنج و درد خویش با آغوش باز پذیرای مشکلات و دردها و رنجهای خانوادههای دیگر رزمندگان بودند. همدردی سپیده کاشانی، با همسر شهید چمران نمایشگر چنین تلاشهایی است:
تبریک و تسلیت بر تو باد خواهرم/ ای بانوی (مالک اشتر) زمان/ شهادت آن صلابت زاهدان و شبزندهداران/ آن مسجود فرشتگان/ آن دلاور عارف... / میدانم خواهرم/ وقتی که آینه در چشم شور اشک، شکست/ تسلیت کلمهی حقیری است/ آری، خواهرم/ ای زینب سرزمین سدرهای سترون/ ای عروس حجلهی خون/ نینوای «دهلاویه» پایان راه مقدس او نیست/ و تو در این دیار غریب نیستی/ و تنها نیستی .../ خواهرم، زخم عمیق قلب تو را آی/ صفای کلام خواهرانت/ و همدردی برادرانت/ درمان خواهد بود؟... (سپیده کاشانی، گلمرادی، 1381، 221 -226)
شرکت در مراسم تشییع شهدا
مادرم! کوچه را چراغان کن چشم را گلفروش جانان کن/ راه را با گلاب خوشبو ساز دیده را خاک مقدم او ساز/ نقل و اسپند و مشک و عود آرید ماه را زآسمان فرود آرید/ دامن از لاله تر کنید اینک مادران را خبر کنید اینک. (باقری، 1386، 121)
بیا که محفل انسی پدید آوردند/ و باز مثل همیشه، شهید آوردند/ دوباره مادر پیری گلاب در دست است/ به عطر بوی شهیدان، عجیب وابسته است. (ذبیحی، 1385، 93)
میخواهم کلمه باشم/ پر از سیلابهای درد/ درست مثل مادر/ که امروز/ عروس تابوتهای سه رنگ میشود. (قزوه، 1384، 207)
شعر علی محمدی، از زبان کودکی است که مادرش را در کنار تابوت شهید اینگونه ترسیم میکند:
حالا برای کودک دهسالهات فقط یک عکس مانده با سفر داستانیات/ تنها زنی نشسته کنار مزار تو مانده تا دوباره کند باغبانیات. (صالح نمازی زاده، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، 1385، 195)
پس پدر کی ز جبهه میآید؟ باز کودک ز مادرش پرسید/ گفت مادر به کودکش که «بهار» غنچهها و شکوفهها که رسید/ باز کودک ز مادرش پرسید کی بهار و شکوفه میآیند/ گفت مادر که «هر زمان در باغ غنچهها لب به خنده بگشایند.» (امین پور، 1385، 16)
دست بر شانهام انداخت غم رفتن تو بعد در شهر به پرواز درآمد تن تو/ خانهات ماند و دو کپسول و تختی خالی چفیهات ماند و یک عکس ز خندیدن تو/ بعد تو با غزل خاطرهات آمده است به پرستاری گلهای مزارت زن تو/ پسرت گفت: و حالا به چه باید خو کرد! مادرش گفت که به خاطرهی بودن تو. (امیر سنجری، اسرافیلی، زخم سیب، 130).
حضوری آگاهانه در اجتماع
آرزو خمسه کجوری، احساسش دربارهی مرد بودن را با ثبت ویژگیهای خاص به جامهی شعر میکشد:
روزی دلم میخواست باشم مرد میدانید؟/ یک مرد یک دشت خطر پرورد میدانید؟/ مردی که دستانش ندارد انتها و مرز/ مردی که در قلبش خدا گل کرد میدانید؟/ مردی که چون چمشش به روی آسمان افتد/ خاکستر خورشید گردد زرد میدانید/ مردی که میخندد به روی عالم و آدم/ هرچند میپیچد به خود از درد میدانید. (کجوری، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، 1374، 86)
تاثیرگذاری بر مردان
خواب بودند بچهها انگار/ زن ولی مثل همسرش بیدار.../ بوی اسپند خانه را پر کرد/ اشک و لبخند خانه را پر کرد.../ مرد خاموش ماند و زن خندید/ لحظهای دور همسرش چرخید.../ زن نگاهی به سمت دریا کرد/ رفتن مرد را تماشا کرد. (نبی احمدی، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، 1373، 19-22)
تعالی جهانبینی و هویت زنانه
«مادر»/ او نمیداند کادیلاک چه جانوری است/ و داخل هواپیما چه شکلی است/ اما خوب میداند/ که شمشیر امام حسین(ع) از طلا نبوده است/ و امام زمان در جزیرهی خضرا نیست/ او قلبش برای انقلاب میتپد/ و هر شب دعا میکند که پیروزی با امام باشد/ و آقا بیاید. (قزوه، 1369، 115)
منابع:
اسرافیلی، حسین (1385)، زخم سیب، تهران، صریر.
امین پور، قیصر (1363)، تنفس صبح، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزهی هنری.
امین پور، قیصر (1386)، دستور زبان عشق، تهران: مروارید.
باقری، عباس (1386)، از پلک سنگ تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس.
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس (1373)، حماسهی قلاقیران، مجموعهی شعر دفاع مقدس (4). تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، مدیریت انتشارات ادبیات.
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس (1374)، هشت فصل عشق، مجموعهی شعر دفاع مقدس (5). تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، مدیریت ادبیات و انتشارات.
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس (1385). روایت مجنون، مجموعهی اشعار برگزیدهی سیزدهمین کنگرهی سراسری شعر دفاع مقدس. تهران: صریر.
بیابانکی، سعید (1373)، ردپایی بر برف. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری.
جعفری، محمدامین (1385)، رهاتر از آسمان، شیراز: رخشید.
حجازی، خاطره (1371)، اندوه زن بودن، تهران: روشنگران.
ذبیحی، ذبیح الله (1385)، اشک انار، مازندران: نماشون.
زارعی، محبوبه (1386)، چهرهی زن در شعر انقلاب، روزنامهی رسالت، شماره 6365. صفحهی شعر و ادب.
زریان، رحیم (1385)، در صلات باران. تهران: صریر.
علی پور، مصطفی (1372)، از گلوی کوچک رود، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزهی هنری.
عبدالملکیان، محمدرضا (1363)، ریشه در ابر. تهران: برگ.
فروغی جهرمی، محمد قاسم (1373)، رویش و پرواز، مجموعهی شعر، تهران: معاونت تبلیغات و انتشارات سپاه.
قزوه، علیرضا (1369)، از نخلستان تا خیابان. تهران: همراه.
قزوه، علیرضا (1384)، روایت چهاردهم، تهران: لوح زرین و صریر.
گلمرادی، شیرینعلی (1381)، آوازهای گل محمدی، تهران: فرهنگ گستر.
وحیدی، سیمین دخت (1381)، هشت فصل سرخ و سبز، شعر پایداری، تهران: برگ زیتون.
محمدی، محمدعلی (1370)، من از رسوم کهن میگویم، تهران: برگ.
محمدی، محمد علی، (1370)، ما آن شقایقیم، تهران: برگ.
وسمقی، صدیقه (1368)، نماز باران، تهران: امیرکبیر.
هراتی، سلمان (1368)، از آسمان سبز، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزهی هنری.
نظرات ( 0 )