گزیدهای از سخنان دکتر جهانبین در سیزدهمین همایش سالانه اساتید ودانشجویان ایرانی خارج از کشور
دکتر فرزاد جهانبین؛ عضو هیأت علمی دانشگاه شاهد
در تقسیمبندی انقلابها گفته میشود دو نوع انقلاب وجود دارد: انقلاب سیاسی و انقلاب کبیر. هدف در انقلاب سیاسی تغییر نظام سیاسی حاکم است، اما هدف یک انقلاب کبیر درانداختن طرحی نو برای حیات است. چنین انقلابی در درون مرزهای سیاسی متوقف نمیماند.
بر این اساس از سه انقلاب بهعنوان انقلاب کبیر یاد میشود: انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر روسیه و انقلاب اسلامی ایران. مرحوم ابوالحسنی اما معتقد بود دو انقلاب کبیر در تاریخ داریم: رنسانس و انقلاب اسلامی. او میگفت همانطور که در رنسانس خدا لاغر و انسان کبیر شد، در انقلاب اسلامی دوباره خداوند بزرگ میشود. به همین دلیل شعار انقلاب اسلامی الله اکبر است. در حالی که شعار رنسانس انسان اکبر است. البته در نسخه لیبرالیاش میگوید انا الاکبر و در نسخه سوسیالیستی میگوید نحن الاکبر.
انقلاب اسلامی نیز از آنجا که خواستار تغییر در همه بخشهای زندگی بشر و درانداختن طرحی نو بوده یک انقلاب کبیر است. چون انقلابهای کبیر فرامرزی هستند، انقلاب اسلامی هم در مرزهای سیاسی ایران نمانده و در جهان اسلام نفوذ کرده است. انقلاب اسلامی این طرح نو و طراحی تازه حیات انسانی را بر روی ۴ پایه انجام میدهد.
۱. توحید: حکومت، حکومت توحیدی است. باید راهی را برای حکومت طی کرد که معنایش حکومت الله و عبودیت پیش خدای متعال باشد.
۲. عبودیت انسان: انسان در این تفکر هم محور است، اما انسانی که عبد خداست نه انسانی که بنده نفس و شیطان است.
۳. کرامت انسان: انسان در انقلاب کرامت دارد و کسی حق ندارد کرامت او را که حقیقتی در عالم است مخدوش کند.
۴. سبک زندگی: انقلاب اسلامی به دنبال طراحی و ایجاد نحوی جدید از زندگی بر اساس آموزههای اسلام است.
وقتی با این تحلیل از انقلاب اسلامی سخن میگوییم و انقلاب را در سطح تمدنی تحلیل میکنیم، باید به چند مسأله توجه و دقت کنیم:
الف) تولید مسائل جدید: وقتی به سمت تمدن نو گام برمیداریم با موضوعات و مسائل جدیدی مواجه میشویم که پیش از این با آنها روبرو نبودهایم. این یعنی سوالهای جدیدی برای ما پیش میآید که پاسخشان را نداریم و باید پاسخ آنها را بیابیم. باید بدانیم که سوالات جدید بخش لاینفک این حرکت است.
ب) راهی طولانی: تجربه غرب نشان میدهد از فرهنگ تا تمدن قریب به سیصد تا چهارصد سال زمان و انرژی صرف شده است. از دوره رنسانس تا شکلگیری تمدن مدرن غرب حدود ۴ قرن طول کشیده است. امتداد مبانی و طراحی نظامهای اقتصادی، سیاسی و... منوط به دهها و صدها متغیر است. یکی از این متغیرها، همسوشدن اراده و هدف خصوصا نخبگان و مولدان فکر با این سطح از فهم است. بعد از طراحی، عینیشدن و قرار گرفتن در مجاری امور و ریلشدن در جامعه نیز منوط به دهها متغیر است. همه اینها یعنی صرف زمان و لزوم تلاش که در کنار تلاش نیاز به بردباری و صبر هم دارد. تجربه تمدن اسلام در گذشته نیز مؤید همین نکته است که از شکلگیری یک فرهنگی عمومی تا ظهور یک تمدن فاصله زیادی است.
ج) صفآرایی دنیای قدیم: وقتی یک انقلاب در صدد انداختن طرح نو برمیآید حاملان دنیای قدیم بدون شک در مقابل دنیای جدید در حال تشکیل میایستند و با او مقابله میکنند. این تجربه در طول تاریخ قابل مشاهده است. انقلابیون فرانسه قصد هیچ دخالتی در اروپا نداشتند با این حال اروپا که نگران الگوگیری مردم از فرانسه بود در برابر انقلاب فرانسه ایستاد. تجربه انقلاب اسلامی ایران هم مؤید این ادعاست. مثلث آمریکا، رژیم غاصب صهیونیستی و عربستان نگران الگوشدن ایران و به خطر افتادن موجودیت و منافع خود شدند. بر همین اساس نباید تصور کنیم نزاع ایران و آمریکا از طرف ایران آغاز شده است. انقلاب حتی در روزهای اول تلاش کرد این تنش آغاز نشود. شاهدش مخالفت امام با حمله به سفارت آمریکا در سال ۵۷ است، اما در ادامه آمریکا آنقدر علیه ایران دسیسه کرد و طرح کودتا ریخت که امام تسخیر سفارت در ۱۳ آبان ۵۸ را انقلاب دوم نامید.
نظرات ( 0 )