
انقلاب اسلامی، گفتمان تمدنساز00 نظر

دکتر نبوی ؛ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام
ابتدا باید ببینیم انقلاب نسبت خود را با جهان معاصرش چگونه تعریف کرده است. انقلاب اسلامی از بدو پیروزی مخالفت خود را با نظم جهان دوقطبی اعلام کرد. این مخالفت که در شعار نه شرقی، نه غربی هم تجلی داشت، در واقع نفی روابط بینالمللی ظالمانه حاکم بر جهان بود. انقلاب اسلامی البته جهانبینی مادی و سکولاریسم را هم نفی کرد. سکولاریسم بر مبنای جدایی دین از حوزه سیاست و حکمرانی شکل گرفته بود. ترکیب جمهوری اسلامی خود نافی این مبنا بود. انقلاب اسلامی، سلطه و سلطهگری و سلطهپذیری را هم نفی کرد. رهبران انقلاب معتقد بودند مبنای توحید، نفی طاغوت است و در سایه توحید برای قدرتهای جهانی اعتبار قائل نبودند.
در واقع امام سه هدف داشت: ۱. سرنگونی استبداد و طاغوت در داخل، ۲. در منطقه عامل مشکلات را اسرائیل میدانست ۳. در سطح جهانی هم آمریکا را عامل اصلی مشکلات میدانست. با وجود مخالفت با جهان دوقطبی آمریکا را شیطان بزرگ نامید. میتوان گفت انقلاب اسلامی از آغاز نسبتها و روابط حاکم بر جهان را نفی کرد و به دنبال در انداختن طرحی جدید بود.
رهبری هم هدف غایی انقلاب را رسیدن به تمدن اسلامی میداند. ایشان علاوه بر تبیین این هدف مراحل و گامهای کلی نیل به هدف را نیز بیان و در ۴ مرحله تصویر کرده است.
۱. انقلاب اسلامی: اولین مرحله انقلاب است که از سال ۴۲ شروع شد و در سال ۵۷ به پیروزی رسید و این مرحله محقق شد.
۲. نظام اسلامی: مرحله دوم تشکیل یک نظام اسلامی است. بعد از انقلاب بلافاصله مجلس خبرگان قانون اساسی شکل گرفت و نظامی مبتنی بر اسلام یعنی جمهوری اسلامی ایجاد شد و گام دوم هم رخ داد.
۳. دولت اسلامی: مرحله سوم تشکیل دولت اسلامی درون همین نظام اسلامی است. دولتی که رفتار و پندار و ساختار و ساز و کارش بر مبنا و مطابق اسلام باشد و دولتمردانی که رفتار و پندار ایشان نیز چنین باشد. انقلاب هنوز در این مرحله است و موفق نشده این گام را نهایی کند.
۴. جامعه (کشور) اسلامی: در سایه نظام و فعالیتهای دولت اسلامی جامعه و کشور باید بدل به جامعه و کشوری شوند که همه مناسبات و هنجارها و قوانینش مبتنی بر اسلام باشد. در اینجاست که میتوان گفت تمدن اسلامی پدید آمده است و انقلاب به هدف نهایی نائل شده.
متفکران تاریخ تمدن تمدن را بهصورت عام تحلیل کردهاند. ویل دورانت تمدن را خلاقیت فرهنگی ناشی از نظم اجتماعی، حکومت قانون و رفاه نسبی میداند. در این دیدگاه اولین شرط تمدن پیداشدن نظم اجتماعی است. نظم اجتماعی در سایه قانون ممکن است. بنابراین قانون لازمه دیگر پیدایش تمدن است. با وجود قانون و نظم اجتماعی رفاه نسبی برای جامعه حاصل میشود و شرط سوم تمدن هم محقق میشود. حال جامعه آماده پدیدارشدن خلاقیتهای فرهنگی است؛ خلاقیتهایی که نرمافزار اصلی یک تمدن نوین یعنی فرهنگ را میسازند و تمدن پدید میآید.
حال باید ببینیم انقلاب اسلامی ایران بهعنوان گام اول و زمینهساز اصلی تمدن اسلامی چه ویژگیهایی دارد و چه تاثیری در محیط پیرامونی خود گذاشته است. اولین ویژگی انقلاب اسلامی پیروزی بر اساس قدرت نرم بود. انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب فرهنگی بود و پیروزی آن نیز بر مبنای قدرت و عملیات مسلحانه نبود، بلکه تنها بر اساس قدرت نرم و فرهنگیاش مبارزه کرد.
انقلاب اسلامی نظریه پایان تاریخ را نیز به چالش کشید. در حالی که فوکویاما معتقد بود مدل نهایی تاریخ بشر لیبرالدموکراسی است، انقلاب اسلامی نشان داد مدل دیگری نیز وجود و حضور دارد. انقلاب نظریه جدایی دین از جامعه و سیاست یا سکولاریزاسیون را که برگر مطرح کرده بود، نقض کرد. انقلاب اسلامی بر پایه حضور اجتماعی و سیاسی دین پیدا و پیروز شد. با پیروزی انقلاب ارزشهای الهی و انسانی که در جهان مدرن به حاشیه اقتصاد و قدرت رفته بود دوباره به صحنه سیاست و جامعه بازگشت.
متفکران ایرانی هم درباره تمدن نظریهپردازی کردهاند. دکتر داوری اردکانی تمدن را اینگونه تعریف میکند: «سیر و بسط یک نحو تفکر و ظهور آثار آن در مناسبات اجتماعی و علوم و فنون». در واقع داوری اساس و زیربنای تمدن را تفکر میداند و طبق تعریق او وجه ممیزه اصلی تمدنها را باید نحوه تفکر آنها دانست.
رهبری نیز در بیاناتشان تعریفی از تمدن ارائه داده است: «هدف متعالی پیشرفت همهجانبه کشور در راستای تحقق تمدن نوین اسلامی از مسیر معنویت و بندگی خداوند، عزم و اراده راسخ، دانشوری و ایستادگی میگذرد. ایمان و اعتقاد به هدف، تکیه بر تواناییها و نیروی سازنده درونی و پرهیز از تقلیدگرایی رمز طلایی عبور از پیچ تاریخی کنونی است.» ایشان همچنین ارکان تشکیل این تمدن را که مراحل کلی آن را در بالا گفتیم چنین برمیشمارد: ۱. دین جامع (اسلام) ۲. عقلانیت ۳. علم ۴. اخلاق. پس برای تحقق تمدن نوین ما نیاز داریم به دانش مسلط شویم، خرد را به کار ببندیم، اخلاقی عمل کنیم و مبنا را آموزههای اسلام قرار دهیم.
رهبری در خلال بحثهای مربوط به تمدن، تمدن را دارای دو نوع مؤلفه کلی ابزاری و نرمافزاری میداند. قدرت علمی، اقتصادی، سیاسی و نظامی بخش ابزاری تمدن هستند و فرهنگ، سبک زندگی و قدرت معنوی و ارتباطی بخش نرمافزاری تمدن را شکل میدهند.
حال باید پرسید آیا انقلاب برای رسیدن به این تمدن توان لازم را دارد؟ باید گفت انقلاب اسلامی برای نیل به هدف تمدن اسلامی دو پیشران مهم فرهنگی و انگیزشی دارد. ۱. عاشورا ۲. انتظار و امید. عاشورا نفی سلطهپذیری را در فرهنگ انقلاب اسلامی نهادینه کرده و راه مقاومت را به انقلابی مسلمان نمایانده است. از سوی دیگر انتظار و امید، آیندهای مبتنی بر نفی شرکت و استقرار توحید، گسترش عدالت جهانی، شکوفایی علمی و اقتصادی، گسترش امنیت و آزادی و توسعه اخلاق و معنویت را نوید میدهد و تحقق آن را محتوم میشمارد.
با وجود این پیشرانهها باید گفت لازمه تحقق و نیل به این هدف تلاش خستگیناپذیر و تولید گسترده در همه زمینههای علوم انسانی، علم و فناوری است. همچنین تولید الگوی پیشرفت متناسب برای نیل به این هدف ضروری و لازم است و باید آن را در روابط اجتماعی به کار بست. نظام حقوقی و قانونی کارآمد نیز بهعنوان پشتیبان این حرکت از ضروریات تحقق فرایند شکلگیری تمدن نوین اسلامی محسوب میشود.
نظرات ( 0 )