(1).jpg)
نظریههای نئوکلاسیکی و سرمایه انسانی مهاجرت00 نظر

بدون تردید نیروی انسانی دانش آموخته، یکی از سرمایههای اصلی هر کشوری برای دستیابی به توسعه پایدار به شمار میرود. مهاجرت افرادی که دارای تحصیلات دانشگاهی هستند، میتواند به طور بالقوه، برای کشور صادرکنندۀ مهاجر یک خسارت عمده به شمار آمده و برای کشورهای مهاجرپذیر، یک منفعت بزرگ محسوب شود.
ولی نباید منافعی را که این نوع مهاجرتها میتواند برای کشور مبدا داشته باشد، نادیده گرفت. در سالهای گذشته، پژوهشهای زیادی در خصوص تاثیر متقابل مهاجرت و توسعه در سطح بینالمللی صورت گرفته است. اما باید اذعان داشت که یکی از دلایل گسترش شکاف اقتصادی - اجتماعی بین کشورهای درحال توسعه و توسعهیافته آن است که کشورهای درحال توسعه، سرمایه انسانی خود را به نفع کشورهای توسعه یافته از دست میدهند. البته برخی پژوهشها نشان میدهند اگر که این مهاجرتها به گونهای مدیریت شوند که ارتباط مهاجران با کشورهای خود حفظ شود و امکان انتقال دانش و فناوری به وجود آید؛ این مهاجرتها میتوانند برای کشورهای درحال توسعه نیز مفید واقع شوند.
مهاجرت دانش آموختگان را نباید فقط به عنوان از دستدادن یک عامل تولید مهم برای توسعه اقتصادی تلقی کرد، بلکه از دیدگاه توسعه اجتماعی، این مهاجرتها مهم هستند؛ چرا که کشورهای درحال توسعه، یک سرمایه انسانی مهم را برای مدیریت علمی جامعه از دست خواهند داد.
در این صورت، نه تنها ظرفیت جامعه برای تولیدات اقتصادی کاهش پیدا میکند، بلکه توانایی آنان برای حل مسائل بنیادین خود نیز کاهش مییابد.از این دیدگاه، رابطۀ دو سویهای بین کیفیت حکمرانی و مهاجرت دانش آموختگان به وجود میآید. از یک سو، کیفیت ضعیف حکمرانی در یک کشور درحال توسعه، باعث رانش افراد دارای تحصیلات عالی به سوی کشورهای توسعه یافتهای با کیفیت بهتری در حکمرانی میشود. از سوی دیگر، مهاجرت دانش آموختگان باعث میشود که کشور درحال توسعه از توان کمتری برای حل مسائل بنیادین خود برخوردار گردد و این چرخۀ معیوب، توسعه اقتصادی - اجتماعی این کشورها را متاثر میسازد.
نظریههای گوناگونی برای تحلیل علل مهاجرت نیروی انسانی ارائه شده است که در این مقاله به اختصار به برخی از مهمترین آنها اشاره میکنیم.
نظریههای نئوکلاسیکی و سرمایه انسانی مهاجرت:
نظریه نئوکلاسیکی مهاجرت ریشه در مقاله راوِنشتاین (۱۹۸۹) دارد؛ که برای نخستین بار قوانین مهاجرت را معرفی کرد. راوِنشتاین مهاجرت را به عنوان بخشی جداییناپذیر از فرایند توسعه معرفی کرده و معتقد بود که عوامل اقتصادی، منشا اصلی مهاجرت هستند. سپس پژوهشگران دریافتند که روندهای مهاجرتی، متاثر از عوامل دیگری مانند فاصله جغرافیایی و فشردگی جمعیتی نیز هستند. بدین ترتیب، یک تصویر کلی از عوامل مهاجرت شکل گرفت که بر اساس آن، افراد به طور طبیعی از مناطق دارای درآمد کمتر و فشردگی جمعیت بیشتر، به سوی مناطقی دارای درآمد بیشتر و فشردگی جمعیت کمتر مهاجرت میکنند. این رویکرد زمینه را برای فرموله شدن نظریه نئوکلاسیکی مهاجرت فراهم آورد.
نظریه نئوکلاسیکی مهاجرت در دو سطح خُرد و کلان ارائه شده است. در سطح کلان، این نظریه مهاجرت را از راه تحلیل نقش فاصلههای جغرافیایی در عرضه و تقاضای نیروی کار توضیح میدهد. نرخهای دستمزد متفاوتی که در اثر فاصلههای یادشده به وجود میآیند، باعث میشوند که نیروی کار از مناطق با دستمزد پایینتر و مازاد عرضه کار، به مناطق با دستمزد بالاتر و کمبود نیروی کار مهاجرت کند. این منطق نئوکلاسیکی در سطح ملی و در سطح بینالمللی کاربرد پیدا میکند. این تحلیل از مهاجرت نیروی کار در پایه، گرایشی تعادلی دارد، چرا که مهاجرت از راه کاهش کمیابی نیروی کار در مناطق مهاجرپذیر و افزایش آن در مناطق مهاجرفرست، باعث ایجاد تعادل در بازارهای کار در هر دو منطقه میشود.
بر اساس این منطق، مهاجرت نیروی کار بین یک کشور درحال توسعه و کشوری توسعهیافته ناشی از تفاوت نرخهای دستمزد در این کشورها بوده است و عاملی مهم برای ایجاد تعادل در بازار کار جهانی. در این رویکرد، تاثیر درجه توسعهیافتگی یک کشور بر مهاجرت نیروی کار دانشآموخته در قالب نرخ دستمزد بالاتر نمایان میشود. از آنجایی که کشورهای توسعهیافته از نرخهای دستمزد بالاتری برخوردارند، جاذبه بیشتری نیز برای نیروی کار دانشآموخته دارند. در بلندمدت، تعادلیشدن قیمت نیروی کار بازار جهانی، کار را به توازن میرساند، بهگونهای که، دیگر انگیزهای برای مهاجرت نیروی کار باقی نمیماند. شایان ذکر است که یکی از فروض اساسی نظریه نئوکلاسیکی مهاجرت آن است که مهاجران از شرایط بازار کار در سطح ملی یا بینالمللی اطلاع کامل داشته و واکنش مناسبی با توجه به تفاوت نرخ دستمزدها انجام میدهند. به این دلیل، در بلندمدت مازاد یا کسری نیروی کار در بازارهای داخلی و جهانی از بین رفته و تعادل ایجاد خواهد شد.
در سطح خرد، نظریه نئوکلاسیکی بیان میکند که نیروی کار، به عنوان یک کنشگر عقلایی، هنگامی تصمیم به مهاجرت میگیرد که در تحلیل هزینه و فایده بازدهی خالص مهاجرت را مثبت ارزیابی کند.
در همین راستا، میتوان رابطه را بین نظریه نئوکلاسیکی مهاجرت و رویکرد سرمایه انسانی به مهاجرت توضیح داد. ((نظریه نئوکلاسیکی مهاجرت با رویکرد سرمایه انسانی)) مهاجرت بینالمللی را به عنوان سرمایهگذاری افراد برای بهرهبرداری از توانمندیهای خود تلقی میکند. با استفاده از مدل انتخاب عقلایی، نظریه سرمایه انسانی مهاجرت نشان میدهد که افراد به مناطقی مهاجرت میکنند که بتوانند بیشترین بازدهی را از سرمایه انسانی خود به دست آورند. اما قبل از آنکه آنها بتوانند دستمزد بالاتر ناشی از بهرهوری بالاتر کار خود را تجربه کنند، باید ظرفیتهای مادی و مهارتهای تحصیلی خود را پرورش دهند. آنها باید از منابع مالی لازم برای مهاجرت به کشوری دیگر برخوردار باشند، باید با زبان و فرهنگ کشور مقصد آشنایی پیدا کنند و باید خود را برای تحمل هزینههای روانی مهاجرت آماده کنند. همچنین نظریه سرمایه انسانی مهاجرت به تاثیر فضای اجتماعی - سیاسی بر بازدهی سرمایه انسانی توجه دارد.
بر اساس نظریه سرمایه انسانی، مهاجران بالقوه هزینهها و فواید مهاجرت را برآورد کرده و به مناطقی مهاجرت میکنند که بازدهی انتظاری خالص سرمایه انسانی در آنجا مثبت باشد. در هر دوره آتی نحوه محاسبه این بازدهی انتظاری از ضرب ((بازدهی مشاهدهشده سازگار با سطح مهارت فرد در کشور مقصد)) در ((میزان احتمال به دست آوردن شغلی)) توسط وی در کشور مقصد نسبت به ((درآمد انتظاری فرد)) در آن کشور خواهد بود. سپس، این بازدهی انتظاری در کشور مقصد با بازدهی انتظاری در کشور مبدا مقایسه شده و اگر نتیجه مثبت باشد وی تصمیم به مهاجرت خواهد گرفت. اگرچه، هنوز مقایسه نرخهای دستمزد نیروی انسانی در مبدا و مقصد نقش مهمی در تصمیمگیری وی برای مهاجرت دارند، اما دستیابی به دستمزد بالاتر در کشور مقصد نیازمند توجه به مسائلی همچون سن و میزان تحصیلات است.
از آنجا که تحصیلات بخش مهمی را از سرمایه انسانی یک مهاجر بالقوه تشکیل میدهد، نظریه سرمایه انسانی مهاجرت میتواند به خوبی برای تحلیل مهاجرت دانشآموختگان از کشورهای درحال توسعه به توسعهیافتهها بکار گرفته شود. همان طور که، ماسِی و همکاران(۱۹۹۳) میگویند: مهاجرت فرایند انتخابی است که افراد دارای انگیزه بالا و تحصیلات عالی را به خود جذب میکند. همچنین، تحقق ظرفیتهای افراد دانشآموخته، وابسته به کیفیت فضای اجتماعی و سیاسی جامعهای است که در آن زندگی میکنند.
نظرات ( 0 )