(1).jpg)
اثرات جمعیت مهاجران ایرانی خارج از کشور بر سیاستهای جمهوری اسلامی00 نظر

واژه یونانی «دیاسپورا» که در فارسی به «قوم پراکندگی» و «جامعه دور از وطن» ترجمه شده است، به معنای پراکندگی بخشی از یک قوم یا ملت در نقاط مختلف دنیا است. درواقع، منظور از دیاسپورا، مهاجرت جمعیت و ایجاد سکونتگاههای جديد اما مرتبط با سرزمین اصلی است. جوامع مختلف دیاسپورا در سطح بینالملل به گونههای مختلفی همچون فعال و غیرفعال و سازنده و مخرب بر مسائل جهانی تأثیر گذار بودهاند. همچنین، پیوند میان جوامع دیاسپورا و سرزمین مادری، به دو نوع رسمی و غیررسمی قابل تقسیم است. پیوند غیر رسمی به پیوندهای اجتماعی، مالی، و فرهنگی اشاره دارد که افراد جامعه دیاسپورا با وطن خود دارند. اما پیوند رسمی دیاسپوریک به سیاستهای دولت مبدأ برای ارتباط با دیاسپورا در کشورهای مقصد اشاره دارد.
دیدگاه پیوند رسمی، اعضای دیاسپورا را به مثابه کارگزاران توسعه و پیشرفت در خارج میپندارد که به نیابت از کشور مبدأ عمل میکنند (۲۰۰۹ ,Waldinger). تأثيرات جوامع دیاسپوریک بر سیاست خارجی کشورها نیز دو دسته تأثیرات بر سیاست خارجی کشور میزبان و تأثیر بر سیاست خارجی سرزمین مادری را دربر میگیرد. در این میان، آنچه در این مقاله بررسی شده است، اثراتی است که جوامع دیاسپورای ایرانی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (وطن) دارند.
مدل شاین و بارش برای سنجش کنش دیاسپوریک در سیاست خارجی وطن
دیاسپورا، گروههای ذینفعی هستند که در روند سیاست داخلی وطن، مشارکت دارند. در عین حال، آنها هم به طور مستقیم از طریق لابیگری و هم به شيوه غیرمستقیم با ارائه اطلاعات به بازیگران نهادی، به دنبال پیشبرد منافع هویتمدار خود نیز هستند. علاوه بر این، دیاسپورا با توجه به موقعیت بینالمللی خود، برای وطن به عنوان ابزار نفوذ در دولتهای خارجی از جمله کشور میزبان، اهمیت بسزایی دارد. تحلیل رابطه میان دیاسپورا و وطن، کارایی بالقوه کنش دیاسپوریک برای سیاست خارجی وطن و همچنین کشور میزبان را مشخص میکند.
برای اینکه دیاسپورا بر سیاست خارجی سرزمین مادری اعمال نفوذ کند، باید از انگیزه، فرصت و ابزار لازم برخوردار باشد؛ به این معنی که علاوه بر اینکه باید بخواهد که نفوذ داشته باشد، لازم است توانایی اعمال آن را نیز داشته باشد. این توانایی به ظرفیت سازماندهی اعضای جامعه خویشاوند به عنوان گروهی بانفوذ و پرقدرت (که تا حدی به ماهیت نظام کشور مقیم وابسته است و همچنین به ظرفیت پذیرش نظام سیاسی وطن برای نفوذ دیاسپوریک بستگی دارد.
از این رو، عوامل مؤثر بر کارآمدی نفوذ دیاسپورا عبارتاند از: میزان انگیزه دیاسپورا، ماهیت اجتماعی سیاسی کشور محل اقامت و همچنین وطن و نیز استحکام روابط (موازنه قدرت) میان دیاسپورا با سرزمین مادری.
میزان انگیزه دیاسپورا برای نفوذ و اثرگذاری بر سیاست خارجی وطن، بر اساس موضع آنها در مقابل مسئله هویت، متفاوت است. عواملی وجود دارد که از انگیزه بالقوه برای تأثیرگذاری بر سرزمین مادری میکاهد.
یکی از این عوامل، موضوع وفاداری دو گانه است.
عامل دوم، به مسائل فرهنگی مربوط میشود و ناکامی، عامل سوم کاهش انگیزه است؛ هرچند خشم، خستگی، یا تحقیر را نیز در پی دارد. در نهایت، اگر دخالت در سیاست خارجی وطن از نظر دیاسپورا موجب تقویت هویت و از منظر وطن نیز قانونی باشد، آنگاه دیاسپورا برای اعمال نفوذ انگیزه مییابد. البته این عوامل به ماهیت کشور میزبان و وطن نیز بستگی دارد.
ماهیت بنیادین نظام سیاسی کشور مقیم، تعیینکننده توانایی دیاسپورا برای اعمال نفوذ است. این موضوع در مورد دیاسپوراهایی که تأثیراتی فرسایشی بر وحدت ملی دارند، نیز صدق میکند. گاهی نیز رژیمهای غیردموکراتیک، درصدد استثمار دیاسپورا به منظور پیشبرد منافع سیاست خارجی بر آمدهاند.
به هر حال، این موارد، خارج از موضوع بحث این مقاله هستند، زیرا دیاسپورا، بازیگر مستقلی به شمار نمیآید. علاوه بر این، کشور مقیم نیز بر توانایی دیاسپورا در اعمال نفوذ غیر مستقیم بر سرزمین مادری تأثیرگذار خواهد بود. شیوهای که دولت به جامعه دیاسپورا اجازه نفوذ میدهد، بر ارزش دیاسپورا به عنوان سرمایه سیاست خارجی از نظر وطن مؤثر است.
انگیزههای هویتی ایرانیان امریکایی تبار برای اثرگذاری بر ایران
وجود انگیزههای مبتنی بر هویت در دیاسپورا، دومین شرط لازم برای اثرگذاری کنشهای دیاسپوریک بر سیاست خارجی وطن است. از آنجاکه وجود جامعه دیاسپورای ایرانی در ایالات متحده مسلم فرض شده است (با در نظر گرفتن ویژگیهای اثباتی و سلبی جوامع دیاسپورا که نویسندگان در مقالهای جداگانه به آن پرداختهاند، برای نشان دادن میزان اثرپذیری سیاستگذاری خارجی جمهوری اسلامی ایران از فعالیتهای دیاسپورای ایرانی ساکن در این کشور، لازم است که انگیزههای هویتی آنان برای نقش آفرینی در این عرصه نیز مورد مطالعه قرار گیرد تا امکان یا امتناع این عامل مشخص شود.
در ایالات متحده، ایرانیان مهاجر، همچون بسیاری دیگر از گروههای مهاجر مقیم این کشور، به نحوی در معرض آسیب قرار دارند. در سطح عمومی، اغلب ایرانی ها از تبعیض های ضد مسلمانان، ضدایرانی، و ضدمهاجر در ایالات متحده رنج می برند، به ویژه تبعیضهای ضد مسلمانان پس حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، بسیار شدید شده است.
تبعیضهای ضد ایرانی نیز که با تصرف سفارت آمریکا در تهران آغاز شد، با فراز و فرود اختلافهای پایدار تهران و واشنگتن، در نوسان بوده است؛ بنابراین، از دید ایرانیان مقیم ایالات متحده، یکی از دلایل اصلی عدم پذیرش آنها در جامعه آمریکا، سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در برابر غرب و به ویژه ایالات متحده بوده است.
از آنجا که در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، بخش بزرگی از جامعه مهاجران ایرانی مقیم ایالات متحده را ایرانیان تبعیدی خودخواسته یا ناخواسته تشکیل میداد، بخش فعال این جامعه، آشکارا به ضدیت با سیاست های جمهوری اسلامی، به ویژه در عرصه سیاست خارجی پرداخته و تلاشهای خود را معطوف به براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران کرده بود.
با تداوم نظام جمهوری اسلامی ایران و عبور آن از بحرانهای متعددی همچون جنگ و تحریم و برقراری روابط عادی و تعامل با بسیاری از کشورهای غربی و حتی در مقاطعی با ایالات متحده، جامعه مهاجر ایرانی اکثرا تبعیدی در ایالات متحده نیز به مرور، مشی سیاسی خود را در برابر نظام سیاسی ایران تغییر داد و دریافت که برای حفظ موقعیت خود باید با نظام حاکم بر سرزمین مادری خود تعامل داشته باشد؛ از این رو، گروههای لابیگر ایرانی در ایالات متحده که پیشتر تنها در راستای ایجاد فشار بر جمهوری اسلامی ایران عمل میکردند، به مرور درصدد اثرگذاری مثبت بر سیاستهای تهران و واشنگتن در قبال یکدیگر برآمدند تا از این طريق، ضمن تقویت قدرت لابیگری خود، هویت و منافع جامعه ایرانیان مقیم ایالات متحده را به گونهای مطلوبتر حفظ کنند؛ بنابراین، اغلب تشکل های ایرانیان امریکایی تبار، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، اقدام به تعامل با بخشهای مختلف نظام جمهوری اسلامی ایران کردند.
در این میان، دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی به دلیل ارتباط مستقیم آن با منافع و هویت ایرانیان خارج از کشور، مرکز فعالیتهای جامعه ایرانیان مقیم ایالات متحده بوده است که اوج آن را می توان در تلاشهای شورای ملی ایرانیان امریکا و شورای ایران امریکا در حمایت از توافق هستهای ایران و امضای برجام مشاهده کرد.
شواهد نشان میدهد که ایرانیان مهاجر، قصد کنار گذاشتن فرهنگ و هویت اصیل خود در ازای جذب در جوامع میزبان را ندارند. همچنین، اغلب ایرانیان، با هر گرایش سیاسی و مذهبی در هر کجای جهان که حضور داشتهاند، نشان دادهاند که به وطن خود عشق میورزند و در مورد مسائل داخلی و خارجی آن حساس هستند. حتی نسلهای دوم و سومی ایرانیان مهاجری که در خارج از کشور به دنیا آمده و درک درستی از سرزمین مادری خود ندارند، به حفظ پیوندها و ارتباط با ایران بیتوجه نیستند.
این گونه ویژگیهای عمده که هویت و حساسیت در مورد وطن، وجه آشکار و فصل مشترک همه آنها است، مؤيد وجود جامعه دیاسپوریک ایرانی در بطن جامعه مهاجر ایرانی است؛ به این معنا که مهاجرت و دوری از وطن، تنها ویژگی ایرانیان مهاجر نیست، بلکه پیوندهای هویتی، وابستگی عاطفی، و دغدغه وطن را نیز در بر میگیرد.
برای بهرهگیری از ظرفیتهای جامعه دیاسپورای ایرانی در راستای منافع کشور، سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان جمهوری اسلامی ایران در گام نخست باید انتظارات خود را از جامعه دیاسپورای ایرانی بر پایه واقعیتهای عینی استوار سازند و سطح مطلوب فعالیت این جوامع را برای کشور مشخص کنند.
روی هم رفته، چهار سطح ممکن برای فعالیت جامعه دیاسپورای ایرانی قابل تصور است:
۱) ارتقای جایگاه دیاسپورای ایرانی در حد جوامع دیاسپورای مطرحی همچون دیاسپورای ارمنی، یهودی، یونانی و چینی با توان اثر گذاری بالا و مستقل از دولت، به مثابه بخشی از جامعه مدنی ایرانی که بتواند به طور مستقیم در عرصه خارجی به ایفای نقش پرداخته و از قدرت لابیگری خود برای تأثیرگذاری بر سیاست کشورهای میزبان استفاده کند. (که در این صورت، سیاست داخلی و خارجی ایران نیز خواه ناخواه عرصه نفوذ این جوامع قرار خواهد گرفت)
۲) استفاده ابزاری از جوامع دیاسپورای ایرانی در راستای اهداف سیاست خارجی (و نیز داخلی) جمهوری اسلامی ایران که با توجه به آنچه در مورد ماهیت این جوامع، ظرفیتها، و دیدگاههای آنان گفته شد، دشوار است)؛
۳) انفعال در برابر جامعه دیاسپورای ایرانی و مسکوت گذاشتن موضع رسمی و عملی کشور؛
۴) ترکیبی از گزینههای اول و دوم.
در صورت انتخاب گزینههایی جز گزینه سوم، راهکارهای زیر را میتوان برای استفاده بهینه از ظرفیت ایرانیان خارج از کشور به دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد کرد:
الف- تساهل و تسامح اسلامی در رویارویی با دیدگاههای سیاسی، مذهبی، فرهنگی و اجتماعی مهاجران ایرانی؛
ب- احترام به انتخابهای فردی مهاجران ایرانی
ج- تلاش برای جذب حداکثری مهاجران ایرانی در حل مسائل مربوط به کشور با تنوع و وسعت بخشیدن به سیاستهای کلی
د- تلاش برای تبدیل معاندان به مخالفان، مخالفان به محايدان، و محايدان به موافقان نظام با فراهم کردن زمینههای مشارکت حداکثری همه ایرانیان در چارچوب نظام جمهوری اسلامی ایران
ه- اتخاذ سیاست خارجی آرمانگرای واقعبین با تأكيد بر هویت چندگانه و انعطاف پذیر، فرصت طلبی راهبردی، و برتری منافع ملی در راستای آرمانهای انقلاب اسلامی
و- تصمیمگیری راهبردی در مورد چگونگی رویارویی با جامعه دیاسپورای ایرانی و بهرهگیری از ظرفیتهای آن.
نظرات ( 0 )